پویان

جلوی دکه روزنامه فروشی امروز، یک پیرمرد کنارم ایستاده بود و به تیترها و عکس هایی درباره بیدادگاه‌ها نگاه می کرد.
بعد همینطوری بدون هیچ دلیلی روش رو کرد به من و گفت: اگه امیر پرویز اینا بودن، حمید اشرف، احمد زاده‌ها... این‌ها جرات همچین کارهایی را نداشتن.
نگاهش کردم، نگاهم نمی کرد. راهش را کشید و رفت؛ از اینکه زنده ام، شرمنده ام.

۱ نظر:

چوبین گفت...

یادمون رفته بود که چپی‌ها هم توی این سی‌سال پیر شدن و آروم‌آروم به‌تاریخ پیوستن.